نتایج جستجو برای عبارت :

یا رب از ابر هدایت برسان بارانی

❆ لب های شراب آلود:
 
هرگز شرابی ننوشیده امکه مست شومهمین لب های پر از مَی توشراب آلود ترین خُم دنیاستبوسه ام برسان.
 
#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)#شعر_کوتاه┏━━━━━━━━━━•┓@ZanaKORDistani63@mikhanehkolop3https://www.instagram.com/zanakordistani?r=nametaghttp://mikhanehkolop3.blogfa.com
خدایا خوبی ها را به دست ما به مردم برسان
 
مادربزرگ ها هم عالمی دارند برای خودشان.
دستت را می گیرند و می گذارند وسط قصه هایشان.
عینک مادر بزرگ را برمی دارم!ها می کنم! با گوشه لباسم شفاف شفاف می شود.
گونه ی آویزان و سرخش را می بوسم و عینک را قاب چشمانش می کنم.
ـ مادر جون.
ـ جان دلم.
ـ این همه سال شما قصه ها رو به ما رسوندی حالا من می خوام قصه برسونم به شما.
می خندد از همان خنده های دوست داشتنی که صدایش را فقط خودش می شنود.
ـ راستش خیلی فکر کردم، دیدم شما
سلام!امیدوارم که حال خال‌هایت خوب باشد. برایت می‌نویسم تا بگویم من هنوز فرم لب‌ها و چین‌های کنار چشمانت را فراموش نکرده‌ام. به خال روی سرشانه‌ات سلام برسان و مراقب انگشت‌های پاهایت باش.
 
 
پ.ن: سومین پست امشب. قبلی؛ برایم گام ماژور خنده‌هایت را بنواز
حدیث روز
حضرت علی علیه السلام 
أَنَّهُ کَتَبَ إِلَى رِفَاعَةَ، إنْهَ عَنِ الْحُکْرَةِ فَمَنْ رَکِبَ النَّهْیَ فَأَوْجِعْهُ ثُمَّ عَاقِبْهُ بِإِظْهَارِ مَا احْتَکَر.
حضرت علی علیه السلام به رفاعه‌بن شداد البجلی قاضی خود در اهواز نوشت، از احتکار جلوگیری کن و هر کس احتکار کرد کیفری دردناکش ده و سپس با بیرون آوردن اجناس احتکار شده، محتکر را به عقوبت برسان
مجموعه اشعار کوتاه 
لیلا طیبی(رها) متولد ۱۳۶۹ نهاوندکارشناسی ارشد مشاور خانواده
❆ دلتنگی:این روزها که دلتنگ می شومحرف هایماز چشم هایم سرازیر می شوند.
❆ بازوان تو:روانشناس اند بازوان توتا می گیرند به آغوشمرام می شوداسب چموش خیالم.
❆ انتظار:نقاشی بلد نیستماما انتظارت راخوب میکشم!.
❆ تنهایی:کاش یکی بیایدو بگویدمچرا لبخندهای تو؛اینقدر بی رنگ است!؟و من همه چی رابیاندازم گردن تنهایی...
❆ تپش قلبت:تپش قلبت پر است از دوستت دارم های مکرر،به زبان
خدایا! چرا مرا شکسته میخواستی؟ من که جز تو کسی را نخواستم... خدایا! مرا از بندگانت بی‌نیاز کن و به خودت برسان... خدایا کمکم کن که از ننگ و نام بگذرم و آنچه شایسته است انجام دهم.. سکوتم را غرق عطر یاد خودت کن و سخنم را سرشار از حضورت گردان... خدایا! من از چشم طمع و دشمنی این مردمان میترسم، از علم‌شان از جهل‌شان؛ نحوست سایه شرشان را از من دور کن.. خدایا! اگر هستم، وجودم را جز خیر و خوبی برای بندگانت قرار نده و اگر نیستم، مرا با رحمت و رضوان خودت در آغوش
 ❆ #شهر:شهری است شبمابین پلک های توچشم که می بندیسیاه می شود شهر روشنم ❆ #دور:ای نزدیکترین دور به منآمدنت را برسانتا جوانی ام دور نشده است ❆ #باران:باران می باردو دلم گرفته تر استاز روزهای بارانی #سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)#شعر_سپکو@ZanaKORDistani63سپکوسرای میخانهکانال شعرهای سپکو(سپید کوتاه) سعید فلاحی(زانا کوردستانی)https://t.me/sepkomikhanehhttps://www.instagram.com/zanakordistani?r=nametaghttp://mikhanehkolop3.blogfa.com
  دعای بیستم : 
برای مکارم اخلاق و کردار پسندیده
پروردگارا رحمت تو بر محمد و آل محمد(ص) الهی ایمان مرا به کاملترین مراحل ایمان برسان و یقین مرا به فاضل ترین مراتب یقین منتهی گردان. 
نیّت مرا بهترین نیّت ها و عمل مرا به بهترین اعمال برسان .
خداوندا نیّت خیر مرا وافر گردان و به لطف خود اندیشه ی پاک عنایت کن تا به یقین برسد .
ما را با صلاح حال خود نیرو و حمایت فرما تا آنچه تباه شده بصلاح برگردد.
خدایا رحمت بفرست بر محمّد و آل محمّد(ص) 
خدایا کفایت کن
  دعای بیستم : 
برای مکارم اخلاق و کردار پسندیده
پروردگارا رحمت تو بر محمد و آل محمد(ص) الهی ایمان مرا به کاملترین مراحل ایمان برسان و یقین مرا به فاضل ترین مراتب یقین منتهی گردان. 
نیّت مرا بهترین نیّت ها و عمل مرا به بهترین اعمال برسان .
خداوندا نیّت خیر مرا وافر گردان و به لطف خود اندیشه ی پاک عنایت کن تا به یقین برسد .
ما را با صلاح حال خود نیرو و حمایت فرما تا آنچه تباه شده بصلاح برگردد.
خدایا رحمت بفرست بر محمّد و آل محمّد(ص) 
خدایا کفایت کن
خداوندا
از اینکه مرا از عصاره ی خاک پاک مطهران عالم آفریدی سپاس گزارم
شهید هادی ذوالفقاری می گفت دیگر نمی توانم زنده بمانم! دنیا بوی گناه می دهد
خدایا
پاکی و صداقت در این دنیا مضحکه شده است
مکر فریب حیله دورویی ریا چاپلوسی ، آنهم در مملکت اسلامی دارد فرهنگ می شود
اگر جانم را نمی گیری
طبق همان دعای ووفقنی للتی هی ازکی که تازه عمقش را میفهمم 
یه طور خاصی
به فنایم برسان
خودت میدانی دلتنگ آن چهره ام ...
عید میلاد پیامبر گرامی اسلام رو که مقرون شده ( مقرون کردنش ) با گران شدن بنزین و وارد شدن کشور به یک دوره ی گرانی های جدید به همه ی دوستان تبریک می گم ! 
+ حسن ! این چه کج سلیقگی بود که کردی ؟! کج سلیقگی بود اصلا آیا ؟!؟!؟
++ خدایا ، خداوندا ! جون هرکی دوس داری ! هرچه سریع تر سالِ 1400 را به ما برسان ...
ای عطر خوش نارنج، سلام!
به عنوان آخرین پیام،
به عنوان آخرین سلام،
به عنوان آخرین کلام.
به تمام کوچه‌های نادیده‌ی شهرم،
به تمام پرستوهای این آسمان،
به تمام گل‌های ناروییده‌ی این جهان.
به تمام عزیزانِ گوشه‌ی قلبم،
به تمام خال‌های کُنج لب،
به تمام اشک‌ها و چشمِ تر.
به تمام دفتر‌های شعر خالی‌ام،
به تمام قلم‌های شکسته،
به تمام درختان خشک این دیار.
به هرکجا که رسیدی،
به هرکسی که دیدی،
به هر صدایی که شنیدی،
« برسان سلام مارا »
خداحافظ؛
بنگ!
و
همینطور که نشسته‌‌ام، قطره اشکی روی گونه‌ام می‌غلتد و وقتی به خودم می‌آیم که می‌چکد روی کتابی که به ظاهر در حال خواندنش هستم. دیگر از هر محرک غده اشکی‌ی بی‌نیاز شده‌ام. نه لازم است آهنگی توی گوشم بخواند که غم صدایش یا خاطره‌ی پشتش به گریه بیاندازدم، نه به سبک همیشه نیاز دارم دراز بکشم، به سقف خیره شوم و هزار جور فکر توی سرم وول بخورند و با یک گریه‌ی حسابی همه چیز ختم به خیر شود.
چیزی خِرم را چسبیده که نمیدانم چیست؛ ولی هر چه که هست، حالا
‌‌
اکنون دیگر "در دسترس" بودنت مهم نیست چون دیگر نه "مشترک" هستی و نه "مورد نظر" ...!
هوا سرد است اما نگران نباش سرما نمیخورم ، کلاهی که سرم گذاشتی تا گردنم را پوشانده...!
هرکس ک سراغت را میگیرد ، نمیگویم وجود نداری ، میگویم وجودش را نداشتی...!
فکر نکن تو فوق العاده بوده ای ، قطع به یقین من کم توقع بوده ام...!
حالا هم که اتفاقی نیفتاده ، حادثه ی بین ما ، فقط یک زد و خورد ساده بوده ! تو جا زدی ، من جا خوردم....!
زمانی "نبودنت" همه هستی مرا نابود میکرد ولی حالا
به کجا چنین شتابان؟
گون از نسیم پرسید.
- دل من گرفته زین جا
هوس سفر نداری
ز غبار این بیابان؟
- همه آرزویم اما
چه کنم که بسته پایم.
به کجا چنین شتابان؟
- به هر آن کجا که باشد
به جز این سرا، سرایم.
- سفرت به خیر اما
تو و دوستی، خدا را
چو از این کویر وحشت
به سلامتی گذشتی
به شکوفه‌ها، به باران
برسان سلام ما را.
م. سرشک
#مو:
خرمن موهایت را
پریشان نکن 
که شانه تُرد احساس برکه
تعادل نگاه شب را
به‌هم می ریزد 
هر تار موی تو

#اوج:
اوجِ جهل
کوتاه آمد
وقتی آفتاب علم
اوج گرفت

# تکرار:
تکرار میکنم 
این را بارها
جهانم بی تو
غمی تکراری است

#آمدنت:
آمدنت را برسان
اینجا مردی
تمام شعرهایش را
نذرِ آمدنت کرده است

#هوا:
در هوای تو سپرده ام
به بغض
شعرهای سر به هوایم را

#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
#شعر_سپکو
@ZanaKORDistani63
سپکوسرای میخانه
کانال شعرهای سپکو(سپید کوتاه) سعید فلاحی(زا
گاهی اوقات انسان نیاز دارد خود را واکاوی کنددرون خودش را عمیق تر ببیند
دلیل تکرار اشتباه های خودش را
باید گلوگاه های زمین خوردنش را بیابد
و شاید ماه خدا بهترین بستر برای چنین امری است
خدایا مرا به شناخت خودم برسان 
چرا که ایمان دارم اگر خود را بشناسم و عظمتی که تو در من به امانت گذاشته ای
در نهایت مرا به تو خواهد رساند
زخم ها زد راه بر جانم ولی ...
زخم عشق آورده تا کوی ت مرا ...
‌‌....
نمیدانم باید اسمش را چه بگذارم ...
عشق ...علاقه یا جنون ...
هر چه هست ...
بی تو این زندگی چیزی را کم دارد ...
مثل جای خالی یک گلدان توی حلقه نرده های یک خانه...
مثل یک روز بعد از بریدن یک درخت توت قدیمی از کوچه پس کوچه های شهر ...
نه... عادت... شاید جای خالی درخت و گلدان را در یاد کم رنگ کند...
اما نبودن تو چیزی ورای اینهاست ...
مثلا جای خالی دستها توی بدن آدم ...
دست که نه...
مثلا قلب ...
با نبودنت انگار قل
ای تو آن که صدای گریه ات حتی در سکوتِ مرگبارِ شب به گوشِ کسی نمی رسد؛ای تو آن که نگاه ها از تبرک به چهره ی مقدست محروم اند؛در کدامین قبه ی متبرکه به انتظار برخواستن بانگِ ظهورت نشسته ای؟در کجای آسمان با خدایمان برای ما دعا می کنی؟در کدامین شب از حوالیِ بی خیالیِ ما گذر کرده ای و گردِ پاکِ محبتت را بر دامان ما نشانده ای کِ اینچنین مجنونِ رایحه ی بهشتی ات شده ایم؟کجای زمان برای ما دستانت را به سمتِ خدا گرفته ای کِ در دل شب نامت بر قلب هایمان درخش
یا سَریعَ الرِّضا، اِغْفِرْ لِمَنْ لایَمْلِکُ اِلاَّ الدُّعآءَ
 
هرچه فکر می کنم بیشتر ایمان پیدا می کنم
اگرچه بزرگتر می شم ولی باز کوچک می شم...
 
خدایا کاری جز دعا برای طلب استغفار در پیشگاه ات ندارم... 
 
خدایا کار خوب اونه که خودت درست کنی... 
عزت وذلت فقط دست توست... 
اصلا چیزی جز تو را ندارم... 
از حوادث و چالش چه باک که در مسیرت باشم... 
خدایا اهدنا صراط المستقیم...
خدایا حق را مسیرم، کلامم، قلمم، تفکرات و هر چه که مرا در مسیر حق و خودت قرار می
باسمه تعالی
چهل حدیث
ادب و احترام
غزل۱

اهل احسان و کرم باش که بخشیده شوی
برسان خیر به مردم که پسندیده شوی
از مقامات ادب گر بپسندی این است
به بر اهل هنر ساکت و افتاده شوی
گوش کن صحبت استاد ، چه لذت دارد
موقع درس معلم که تو دلداه شوی
گه اگر مرتکب کار بدی هم تو شدی
بهترین کار همین است که شرمنده شوی
هر مقامی که بخواهی روشی دارد پس
راه آزادگی آموز ، که آزاده شوی
موقع درس معلم، تو مگو حرف و سخن
پای بند سخنش باش که پاینده شوی
گر کنی وقت خودت صرف امور تهذ
«استاد شفیعی کدکنی»


«به کجا چنین شتابان؟»
گَوَن از نسیم پرسید
«دلِ من گرفته زینجا
هوس سفر نداری
ز غبار این بیابان؟»
«همه آرزویم، اما
چه کنم که بسته پایم...»
«به کجا چنین شتابان؟»
«به هر آن کجا که باشد به جز این سرا سرایم»
«سفرت به خیر! اما، تو و دوستی، خدا را
چو ازین کویرِ وحشت به سلامتی گذشتی
به شکوفه ها به باران
برسان سلامِ ما را»
 
 
 
چه کردید؟
 
 
 
 
 
 
 
پ.ن: سوال سنگین. پست سنگین :))
+توی این تابستان من به هر کس رسیدم گفتم سعی کن فقط یک کار را به سرانجام برسان. نمیدانم چقدر گوش کردنشان به عمل انجامید. ولی به قول استادمان ماهی را هر وقت از آب بگیری می میرد. بگیرید این ماهی تابستان را قبل از تمام شدن آب دریا
 
 
 
 
خودم: کلاس طراحیم به جاهای خوبی رسیده. با استعداد کی بودم من؟ :)
 
 
 
 
#شهید_نوشت
دست نوشته شهید لطفی نیاسر  در سررسید خود به تاریخ ۹ ربیع الاول سال ۱۴۲۵ (۱۵ سال پیش ) :
《 به نام خدای فاطمه سلام الله علیها 》
خدایا می گویند که این روز که اولین روز امامت حضرت حجت ( عج ) است ، روزی است که شاد کردن دل در آن توصیه شده است ؛ پس خدایا دل ما را که (چه کسی ) شاد خواهد کرد ؟!
《 نمی دانم  اما فقط می دانم که من بی صاحب نیستم 》
آری مولایی دارم که با ظهورش دل مشرک و کافر را شاد می کند ، پس ببین با دل ما چه می کند ؟
《خدایا سلامش را برسان
سلام و احترام خدمت تمام اعضای محترم حلقه داستانی کویر
دوستانی که علاقه مند هستند در بخش تمرین های روایی شرکت کنند، موقعیت مورد نظر به این شکل است:
مادر زنگ می زند که کار بسیار واجبی دارم و سریع خودت را برسان.وقتی به خانه میروی، خبری از مادر نیست.
این فاطمیه می‌خواهم مادر صدایت کنم. چقدر زیبا مادری میکنی جانم. 
چادرت را بتکان روزی ما را برسان
ای که روزی دو عالم همه از چادر توست
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد. توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.
 
دین زنده ز خونت شده یا حسین
تا وقت ظهورش که مهیا حسین
 
خون بار شده عالم معنی هماره
هر سجده به تربت شده ذره دوباره
 
هر ذره ی تو تار وجودست حسین
هم پود وجودی و تویی نور به عین
  
ای پود دلم مشق به تارم همه سان
هم تار دلم عشق به پودم برسان
 
مهلت که تمامش به تباهی شده هین
دل را بکشان در ره عشقت شه دین
 
چون دور شوم از حرمت کور شوم
دل را بکنم چون حرمت شور شوم
در دل که نگاهت بتپد  ناز صفا
حاصل زنگاهت بشود کور شفا
 
 
 
آن صدایی که مرا سوی تماشا می‌خوانداز فراموشیِ امروز به فردا می‌خواند
آشنا بود صدا، لهجۀ زیبایی داشتگله از فاصله، از غربت و تنهایی داشت
هم‌نفس با من از آهنگ فراقم می‌خواندداشت از گوشۀ ایران به عراقم می‌خواند
یادم انداخت که آن سوی تماشا او هستمی‌روم می‌روم از خویش به هر جا او هست
جمکران بدرقه در بدرقه، تسبیح به دستسهله آغوش گشوده‌ست مفاتیح به دست
رایحه رایحه با بوی خودش می‌خوانَدخانۀ دوست مرا سوی خودش می‌خوانَد
خانۀ دوست که از دوست پر
تاریکی توهم فراموشی‌ست، گنگی و گیجی قرص‌های خواب‌آور. خاطره‌ای محو و کدر در سرگیجه‌ها تکرار می‌شود. پس می‌زنیم، مست می‌کنیم، خاک می‌پاشیم تا از یاد ببریم اما تصویر نیمه‌ای در پس ذهن نشسته و از خاطر نمی‌رود. قلم را روی کاغذ می‌لرزانیم اما کلمه نمی‌شود. می‌خواهیم بگوییمش و بیرون بریزیم اما از زبان الکن ما فقط داد و ضجه‌های لال‌وار بیرون می‌زند. نه فراموشش کرده‌ایم، نه دیگر یادمان می‌آید که چیست. تاریکی ترس ندارد. بی‌قرار نباید بش
 
مادر شهید اکبر مدنی:
در زمستان، در کوه های سرد کردستان خدمت می کرد، مدتی بود که نه تلفن زده بود و نه نامه فرستاده بود. آخر سر طاقت نیاوردیم و پدرش به کردستان رفت، تا خبری از اکبر بگیرد؛ یک جفت کفش کتانی هم برایش فرستادم تا در سنگر راحت باشد. وقتی از کردستان برگشت، بدنش پر از تاول و زخم بود؛ سالک داشت. به خاطر سردی هوا، رزمندگان غالبا در سگر مانده بودند و بهداشت آنها به خوبی رعایت نشده بود. اکبر، کفش کتانی را که برایش خریده بودیم، نپوشیده و به
به کجا چنین شتابان؟گون از نسیم پرسید
-دل من گرفته زین جاهوس سفر نداریز غبار این بیابان؟
-همه آرزویم اماچه کنم که بسته پایم.به کجا چنین شتابان؟
-به هر آن کجا که باشدبه جز این سرا، سرایم
-سفرت به خیر اما تو و دوستی، خدا راچو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتیبه شکوفه‌ها، به بارانبرسان سلام ما را
 
شفیعی کدکنی
 
 
اگرچه دل به کسی داد،جان ماست هنوز           به جان او که دلم بر سرِ وفاست هنوز
ندانم از پی چندین جفا که با من کرد                  نشان مهر وی اندر دلم چراست هنوز؟
به راز گفتم با دل،ز خاطرش بگذار                            جواب داد فلانی ازان ماست هنوز
چو مرده باشم اگر بگذرد به خاک لحد                به بانگ نعره برآید که جان ماست هنوز
عداوت از طرف آن شکسته پیمانست                  وگرنه از طرف ما همان صفاست هنوز
بتا تو روی ز من برمتاب و دستم گیر             
با خودم دارم اعمالمُ می‌سنجم و تهش متأسف می‌شم. از طرفی به خودم حق می‌دم، من دوره‌ی طولانی‌ای معتقد نبودم، طبیعی ه که در اون دوره به خوبی احکامُ رعایت نکنم، علارغم محافظه‌کار بودنم. از طرفی هم می‌گم الان که اوضاع خوبه، پس دوباره شروع کن به تقوا پیشگی، دوباره شروع کن به خودسازی. می‌خوام، اما انسانم، ضعیفم، از خدا دل و جرئت و شهامت می‌خوام.
و من یاد تو می‌افتم، یاد اون روز، یاد همین تقواپیشگی‌ات، چیزی که باعث شد بخوام بیشتر بشناسمت، چه ط
#نیمه_عاشقی
امشببه نیمه می رسد دفتر بهارانکهکشانی از نور و شکوفهبر پشت هر نسیماز کوچه سبز اردیبهشتبر در خانه ات خواهند رسید!
بهار،ورق به ورقپر شدهاز اسم تو!هر صبح،پرستوهامی آیند از میان آغوش نگاهتتا به کوچه آفتاب!
 
در جستجوی تو،به سمت زندگی باید رفتمن نیزچون قاصدک هافانوس بدسترفتم و رفتماز سبز سیر دریابه خاک کبود کویرهمه جادفتر عاشقی شکوفه ها باز بود مشق شاپرک هابازهم نوشتن نام تو!بازهم سرودن از تو و تو...
امشب،صیادی بر روی رودخانه چشمان
{ادعیه و زیارات مهدوی - شماره 38}
 
دعای فرجی دیگر
 
سید بن طاووس گوید: دوست ما ملک مسعود، برایم گفت: در خواب دیده است که شخصى از پشت دیوارى با او سخن میگوید ولى صورتش را نمیبیند، و گفت:
"یَا صَاحِبَ القَدَرِ وَ الأَقدَارِ وَ الهِمَمِ وَ المَهَامّ عَجَّل فَرَجَ عَبْدِکَ وَ وَلِیِّکَ وَ الحُجَّةِ القائم فى خَلْقِکَ وَ اجْعَلْ لَنَا فى ذَلِکَ الخِیَرَةَ"
(اى صاحبِ فرمان و اندازه‌ها و اى آنکه تمام قصدها به سوى او است و همه مهمات نزد او، فَرَج بنده
دانلود آهنگ جدید حجت اشرف زاده دلتنگ توام
همین حالا دانلود کنید و لذت ببرید از ♫ اهنگ دلتنگ توام که به داد دلم برسی تا عشق تو را نفسی ندهم به کسی با صدای حجت اشرف زاده به همراه تکست و بهترین کیفیت ♫
شعر : حسین غیاثی | ملودی : محمد محتشمی | تنظیم قطعه : رضا پناهی
Download New Music BY : Hojat Ashrafzade | Deltange Toam With Text And 2 Quality 320 And 128 On Music-fa
 
متن آهنگ دلتنگ توام حجت اشرف زاده
───┤ ♩♬♫♪♭ ├───
ای در این حادثه ها؛ نام تو آرامش منای حواست به من و حالِ دل سرکش من!ا
  *١۵ توصیه حاج میرزا اسماعیل دولابی برای یک زندگی مومنانه که فوق العاده است:*
١. هر وقت در زندگی‌ات گیری پیش آمد و راه بندان شد، بدان خدا کرده است؛ زود برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتی که راهم را بستی؟ هر کس گرفتار است، در واقع گرفته ی یار است . ٢. زیارتت، نمازت، ذکرت و عبادتت را تا زیارت بعد، نماز بعد، ذکر بعد و عبادت بعد حفظ کن؛ کار بد، حرف بد، دعوا و جدال نکن و آن را سالم به بعدی برسان. اگر این کار را بکنی، دائمی می شود؛ دائم در زیارت و
خبری اگر شنیدی ز جمال و حسن یارم / سر مست گفته باشد من از این خبر ندارم
شب و روز می بکوشم که برهنه را بپوشم / نه چنان دکان فروشم که دکان نو برآرم
علمی به دست مستی دو هزار مست با وی / به میان شهر گردان که خمار شهریارم
به چه میخ بندم آن را که فقاع از او گشاید / چه شکار گیرم آن جا که شکار آن شکارم
دهلی بدین عظیمی به گلیم درنگنجد / فر و نور مه بگوید که من اندر این غبارم
به سر مناره اشتر رود و فغان برآرد / که نهان شدم من این جا مکنید آشکارم
شتر است مرد عاشق سر
انگور فلّه ایم ، با گلّه ی انگوران، در خمره مخموری در گوشه ی مهجوری ! قراره که روزی “گنداب شوم گنداب”بیا و بَردارم در کوزه بیاندازم! در یوزه بیاندازم سرخ ترین خونِ ، جان را بِچِش از خونم و بعد اگر خوش بود، اگر که شاد شدی ! مرا به نام خودت!“شراب کن شراب”دفتر کهنه ای ام ! ورق نمی خوردمقسم به جان کسی که دوستش داری ورق بزن مرا ! صحیح قرات کن و بعد مرا به معجزه ات !“کتاب کن کتاب”نه فحش بلد بودم ، نه فحش میگویم فحش که میخوردم ، سکوت میکردم!اصلا بیا هر
 
 دین زنده ز خونت شده یا حسین(ع)
             تا وقت ظهوری به مهیا حسین(ع)
 خون بار شده عالم معنی هماره
             هر سجده به تربت شده ذره دوباره
 هر ذره ی تو تار وجودست حسین(ع)
           هم پود وجودی و تویی نور به عین
 ای پود دلم مشق به تارم همه سان
          هم تار دلم عشق به پودم برسان
 مهلت که تمامش به تباهی شده هین                    هین(خوار و ضعیف)
         دل را بکشان در ره عشقت شه دین
 چون دور شوم از حرمت کور شوم
         دل را بکنم چون حر
 
 دین زنده ز خونت شده یا حسین(ع)
                                                   تا وقت ظهوری به مهیا حسین(ع)
 خون بار شده عالم  معنی  هماره
                                                  هر سجده به تربت شده ذره دوباره
هر ذره ی تو تار وجودست حسین(ع)
                                                 هم پود وجودی و تویی نور به عین
 ای پود دلم مشق به تارم همه سان
                                                هم تار دلم عشق به پودم  برسان
 مهلت که تمامش به تباهی شده هین
#یادش_بخیر
پارسال هفته دوم تعطیلات عید تلفنم صبح زنگ زد و قبل از پاسخ دادنم ، قطع شد. شماره بدون نام روی تلفن بود و من معمولا با اینجور شماره ها تماس نمی‌گیرم.
ناگهان دلم لرزید،‌زنگ زدم به برادر کوچکم حسین و شماره را برایش خواندم و گفتم شاید شماره تو باشه که دوباره خطت را عوض کردی!، داداش حسین تایید کرد و گفت از سوریه برگشتی, تعجب کردم و فورا تماس گرفتم، گوشی را برداشتی و با صدای گرم همیشگی گفتی:
به به سلام اخوی، نایب الزیاره ام پیش امام رضا.
گف
یادش بخیر
پارسال هفته دوم تعطیلات عید تلفنم صبح زنگ زد و قبل از پاسخ دادنم ، قطع شد. شماره بدون نام روی تلفن بود و من معمولا با اینجور شماره ها تماس نمی‌گیرم.
ناگهان دلم لرزید،‌زنگ زدم به برادر کوچکم حسین و شماره را برایش خواندم و گفتم شاید شماره تو باشه که دوباره خطت را عوض کردی!، داداش حسین تایید کرد و گفت از سوریه برگشتی, تعجب کردم و فورا تماس گرفتم، گوشی را برداشتی و با صدای گرم همیشگی گفتی:
به به سلام اخوی، نایب الزیاره ام پیش امام رضا.
گف
 
 دین زنده ز خونت شده یا حسین
 تا وقت ظهورش که مهیا حسین
 
 خون بار شده عالم معنی هماره
 هر سجده به تربت شده ذره دوباره
 
 هر ذره ی تو تار وجودست حسین
 هم پود وجودی و تویی نور به عین
  
 ای پود دلم مشق به تارم همه سان
 هم تار دلم عشق به پودم برسان
 
 مهلت که تمامش به تباهی شده هین
 دل را بکشان در ره عشقت شه دین
 
 چون دور شوم از حرمت کور شوم
 دل را بکنم چون حرمت شور شوم
 
 در دل که نگاهت بتپد  ناز صفا
 حاصل زنگاهت بشود کور شفا
 
 
 
آیه تبلیغ و حدیث غدیر:
«یا ایهاالرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فمابلغت رسالته والله یعصمک من الناس »(مائده 66)
ای پیامبر، آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده بود برسان،و اگر این ابلاغ را انجام ندهی، رسالت خود را به طور کامل ابلاغ نکرده ای; و خداوند تو را از مردم بدخواه حفظ می کند.
همه مفسران شیعه معتقدند آیه فوق در غدیر خم درباره نصب علی(ع) نازل شده است و حدود 360 تن از دانشمندان اهل سنت نیزاین مطلب را پذیرفته اند. نامهای برخی از مفسران
پرده اول:
سیّد حلاوی یک قصیده شکواییه ای ساخت که در آن به امام زمان ( ارواحنا فداه ) شکایتها دارد : یاابن العسگری کجا هستید؟ شیعیان شما را آزار می کنند. فلان دسته از شیعیانت گرفتار شده اند و دچار رنج و شکنج و بلا محنت هستند. در این اشعار بلاهایی که بر شیعیان مختلف رخ داده است به نظم کشیده شده است. این اشعار را این طرف و آن طرف در دو سه جلسه خوانده بود.
پرده دوم:
امام مهدی به دو عالِم از نجف فرمود به سید حلاوی بگویید: اینقدر دلم را نسوزان و سینه‌ام ر
سلام
« به قولی ام‌عمره که نامش اسماء و دختر بشیر بن نعمان بود، به مصعب گفت: مختار، متقی و پاک و روزه‌دار بود. مصعب گفت: ای دشمن خدا تو هم او را ستایش می‌کنی؟ سپس دستور داد تا او را گردن زدند. وی نخستین زنی بود که دست بسته گردن زده شد.
به قول دیگری، وی در پاسخ مصعب که از او خواسته بود از مختار بیزاری بجوید، گفت: چگونه از مردی بیزاری جویم‌ که می‌گفت خدا پروردگار من است و روزها روزه‌دار بود و شب‌ها را نماز می‌خواند و در راه خدا و پیامبر او فداکار
سلام دوستان. جونم براتون بگه که خیلی خستم خیلییی:/ در مورد معلما که خداروشکر که معلما به نظر خوب میان . ممکنه حتی از قبلی ها هم بهتر باشن. البته اینا دیگه اهمیتی نداره. تنها چیزی که اهمیتی داره اینه که من دوباره   سردرگمم.... هعی...
معاون عوض شد و یه آدم افتضاح اومده البته قبلیم افتضاح بود فقط اولیه خوب بود .
و اینکه تسلیت...
 
+ پاییز زیبا
پاییزی که باد هایت بوی باران میدهند 
برسان پیام مارا به بهار
و به او بگو
میهمان دوستی هستیم 
که امیدواریم امسا
سلام برنامه محاسبه حجم کره یک برنامه ساده که فقط لازم هست شما از انواع متغیر، عملگر و عملوند ها و استفاده از کتابخانه Math یاد داشته باشید. خب الگوریتم و کد برنامه و براتون میزارم.
کد برنامه:
package com.company;
import java.util.Scanner;
public class Main {
public static void main(String[] args) {
// write your code here
System.out.println("لطفا شعاع دایره را وارد بکنید:");
Scanner input = new Scanner(System.in);
int input_ = input.nextInt();
//دریافت شعاع دایره از نوع صحیح
int taqsim = 4/3;
int pw = (int) Math.pow(input_,3);
//رسان
سلام برنامه محاسبه حجم کره یک برنامه ساده که فقط لازم هست شما از انواع متغیر، عملگر و عملوند ها و استفاده از کتابخانه Math یاد داشته باشید. خب الگوریتم و کد برنامه و براتون میزارم.
کد برنامه:
package com.company;
import java.util.Scanner;
public class Main {
public static void main(String[] args) {
// write your code here
System.out.println("لطفا شعاع دایره را وارد بکنید:");
Scanner input = new Scanner(System.in);
int input_ = input.nextInt();
//دریافت شعاع دایره از نوع صحیح
int taqsim = 4/3;
int pw = (int) Math.pow(input_,3);
//رسان
 
باز وا کرده نگاهت به حرم پای مرا..
به ضریحت برسان دست تمنای مرا..
چیست خاصیت این عشق که با جاذبه‌اش..
می‌کشد سوی حرم خلوت شب‌های مرا
مثل من خستۀ دور از وطنی، می‌فهمی..
بهتر از هر کس دیگر دل تنهای مرا..
راستش غربت قم مثل خودش سوزان است
بنشاند مگر الطاف تو در سایه مرا..
به گمانم خودش این غسل زیارت باشد
اشک شوقی که گرفته‌ست سراپای مرا..
دل من کاشی صحن است، که معمار ازل..
کرده محدود به دیوار تو دنیای مرا..
باید ای خوب، ببخشی به بزرگیّ خودت..
غصه پر می‌
سلام برنامه محاسبه حجم کره یک برنامه ساده که فقط لازم هست شما از انواع متغیر، عملگر و عملوند ها و استفاده از کتابخانه Math یاد داشته باشید. خب الگوریتم و کد برنامه و براتون میزارم.
کد برنامه:
package com.company;
import java.util.Scanner;
public class Main {
public static void main(String[] args) {
// write your code here
System.out.println("لطفا شعاع دایره را وارد بکنید:");
Scanner input = new Scanner(System.in);
int input_ = input.nextInt();
//دریافت شعاع دایره از نوع صحیح
int taqsim = 4/3;
int pw = (int) Math.pow(input_,3);
//رسان
ای آب گلم  در پی نورت
                                             خواهش ز وجودم به ظهورت
من میوه ی کالی به حضورت
                                             در طعنه ی ناهی به عبورت
افتاده منم در ره روحت
                                             سیرت به تو هم با تو به صورت
ای آب گلم نغمه ی هستی
                                             خواهش ز دلم قلب صبورت
در این شب هجران شهادت
                                             لخ
زید شحام گوبد حضرت صادق ع بمن فرمود بهرکس از مردم که ببینی پبروی ازپیروی آز من کنند و بگفتار من عمل کنند سلام مرا برسان و من بشما سفارش کنم که نسبت بخدای عزوجل تقوای داشته باشیدو در دین خود پارسا باشید و در راه خدا کوشش کند و براستگویی وبادای امانت وطول دادن سجده و نیکی لا همسایه شما را سعارش میکنم زیرا محمد ص همین وستورات ا اورده است هرکه بشما امانت سپرده باو پس دهیدنیکو رفتارباشدیابدکردار زیرا رسولحدا ص دستور میداد که سوزن ونخ رانیز بصاحب
بنابر آنچه که نقل شده است، دهم رمضان سالروز رحلت بانوی بزرگ اسلام ،همسر با وفا ویار وحامی رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم ،ام المومنین حضرت خدیجه علیهاالسلام می باشد.در عظمت مقام او همین بس که از میان تمام بانوان اهل بهشت پس از دخت والا مقامش صدیقه کبری سلام الله علیها ،ایشان و حضرت مریم و آسیه برترین و والاترین هستند.حضرت خدیجه علیهاالسلام اولین بانویی است که به رسول خدا ایمان آورد.و ثروت فراوان خویش را در راه ترویج اسلام مصرف نمود. علاق
 
هنوز یک ماه از آسمانی شدن فرمانده نگذشته که خبر پروازت از راه رسیده خانطومان باز هم شهید می‌طلبد. برادرم! خوب می‌دانم مزد همه این همه سال‌ دوری و دویدن و نخوابیدن و دربدری و خانه‌به‌دوشی جز شهادت نیست اما کاش فکری هم برای دل ما می‌کردی... یک دل سیر ندیدیمت و دیدارمان افتاد به قیامت.... رفیق شفیقت محمد را که دیدی سلام مرا هم برسان. سه‌سالی میشود که منتظر رسیدنت مانده... شهادتت مبارک برادر عزیزم شهید اصغر پاشاپور شهید محمد پورهنگ حلب خانطوم
دعای روز دوازدهم ماه مبارک رمضان

خوشا آن‌کس که ستاری را از مکارم اخلاق، غنیمت داند و چنان عزم بر کشف و رفع عیوب خود داشته باشد که عیب دیگری را نبیند و در پی فاش آن نباشد. بی‌گمان خداوند با او رحمانیت و ستاریت در پیش گیرد که هیچ کاری در نزد خداوند بدون پاداش نخواهد بود.ای آنکه امید دیروز و امروز و فردای منی، کم نیست گردنه‌های دهشتناک در زندگی که اگر رهایم کنی، سقوط من حتمی‌ست؛ پس مرا در پناه خود به ساحل امن آرامش برسان!الهی! امروز هم با امید ب
هر که آمد نشانِ ایمان داد ، کرده قصدِ فریبِ ما مردم 
یا کسی که به زهد فرمان داد ، کرده دستش به جیب ما مردم 
گاه گاهی زِ دفتر و دیوان ، گاه گاهی زِ سفره ی بی نان 
گاه گاهی زِ طفلِ بی بابا ، گاه خورده زِ سیبِ ما مردم 
تا شکمها ، پر شد از نعمت ، میزند لافِ طاعت و خدمت 
خادمِ آستانِ خود شده اند ، والیانِ نجیبِ ما مردم 
خوردنِ چشمه هایِ این سامان ، بردنِ  دشتهایِ این دامان 
شد نسیبِ امیر و یارانش ، غصه اش شد نسیب ما مردم 
تا که با یکدگر غریبه شدیم ، از ه
( کودکی به پدرش می گوید بابا نگاه کن بادبادکم میره پیش خورشید. )
روزی کودکی بادبادکش را به اسمانها نخ می داد و لذت بازی می برد . انقدر بادبادک بالا رفته بود که از چشم کودک گم شده بود . بادبادک در اوج اسمانها می رقصید و پایین دست و زمین را نگاه می کرد . از لابلای ابرها و بادها گذشت و گذشت تا به خورشید رسید . وقتی خورشید را تک و تنها دید گفت تو اینجا چه می کنی چقدر  زیبا و درخشان هستی , چگونه ان همه روشنایی را از خود منتشرمی کنی که جهان به این بزرگی را م
وقتی که حتی عایشه بیشتر از پیامبر اهل سنت عمری می‌فهمد!!!
ابن قتیبه دینوری از علمای بزرگ اهل سنت عمری می‌نویسد:
قالت یا بنی أبلغ عمر سلامی و قل له : لا تدع أمة محمد بلا راع ، إستخلف علیهم و لا تدعهم بعدك هملا ، فإنی أخشی علیهم الفتنة .
عایشه به عبد الله بن عمر گفت: به عمر سلام برسان و بگو امت محمد (صلی الله علیه و آله) را بدون چوپان رها مكن و كسى را به عنوان جانشین تعیین نما، چون واهمه آن دارم كه آنان گرفتار فتنه گردند.
الامامة و السیاسة، تالیف ابن
نامه‌ای به فرزندانم ۱
 
به نام خدادلبندانم اگر تا آن روز نظام آموزش و پرورش تغییر رو به بهبودی نداشت و شما نیز همین راه را برای پیمودن بخشی از زندگی‌تان انتخاب کردید؛ بدانید روزی مادرتان سر کلاس ادبیات در مدرسه ذره ذره وجودش را شور و شعف گرفته است زمانی که معلمش خوانده است:"باغ بی‌برگی که می‌گوید که زیبا نیست؟ داستان از میوه‌های سر به گردون سای اینک خفته در تابوت پست خاک می‌گویدباغ بی‌برگیخنده‌اش خونی‌ست اشک‌آمیزجاودان بر اسب یال‌ا
اقوال در این زمینه عبارتند از:[1]
عبدالله بن سلام درباره حدیث پیامبراکرم که فرموده است: «در روز جمعه، ساعتی است که بنده هر چه از خدا بخواهد مستجاب می‌شود.» گوید: می‌دانم که آن چه ساعتی است. آن، آخرین ساعت روز است که آدم در آن خلق شد و خدای متعال فرمود: «انسان، شتابان آفریده شد.»
از مجاهد نقل شده است که درباره گفتار خدای متعال که انسان را شتابان آفریده‌اند[2]، گفته بود: وی آدم بود، که آخر روز، پس از چیزهای دیگر آفریده شد و چون روح به چشم و زبان و س
 
فرازی از دعای کمیل :
خدایا بیامرز برایم آن گناهانی که می درد پرده های پاکدامنی ام را ...
خدایا بیامرز برایم آن گناهانی که فرو ریزد عذاب ها را ...
خدایا بیامرز برایم آن گناهانی که حبس میکند دعا را ...
خدایا بیامرز برایم آن گناهانی که نازل کند بلا ها را ...
خدایا بیامرز برایم آن گناهانی که دگرگون سازد نعمت ها را ...
 
و چه نعمتی بزرگتر از  وجود امام معصوم ، و چه غفلتی بدتر از نبود امام معصوم ... !
به ما شیعیان که امیدی نیست ...
دلمان خوش است به عهدی که صاحب
ای آب گلم  در پی نورت
                                             خواهش ز وجودم به ظهورت
من میوه ی کالی به حضورت
                                             در طعنه ی ناهی به عبورت
افتاده منم در ره روحت
                                             سیرت به تو هم با تو به صورت
ای آب گلم نغمه ی هستی
                                             خواهش ز دلم قلب صبورت
در این شب هجران شهادت
                                             لخ
عمری به آرامش خوابیدیم و تو شدی حافظ امنیتمان در حالیکه روی کوه ها و تپه ها به دنبال شهادت میدویدی...سرانجام وقتی که ما هنوز در خواب بودیم شهادت, تو را در آغوش کشید و زمان خواب آرام تو هم فرا رسید....سردار... آرام بخواب  که پیکر در خون طپیده ات نیز آرامش را از چشمان از حدقه بیرون زده ی دشمنانت ربوده و خواب را برایشان حرام کرده است. سردار .... آرام بخواب که علمت بر زمین نخواهد ماند... امشب مهمانی عرشیان است و اندوه فرشیان. یارانت به استقبال آمده اند و م
عالم همه قطره است و دریاست حسین
خوبان همه بنده اند و مولاست حسین!
امام رضا علیه السلام:
هرکس حضرت اباعبدلله را کنار شط فرات زیارت کند،مانند کسی است که خداوند را در بالای عرش زیارت کرده باشد!

الاهم ارزقنی شفاعه الحسین یوم الورود
خدایا ،شفاعت اربابمون حسین رو در سرازیری قبر بدادمون برسان!
یالیتنی کنت معکم فافوز فوزا عندک...
 
 دین زنده ز خونت شده یا حسین(ع)
                                                   تا وقت ظهوری به مهیا حسین(ع)
 خون بار شده عالم  معنی  هماره
                                                  هر سجده به تربت شده ذره دوباره
هر ذره ی تو تار وجودست حسین(ع)
                                                 هم پود وجودی و تویی نور به عین
 ای پود دلم مشق به تارم همه سان
                                                 هم تار دلم عشق به پودم  برسان
 مهلت که تمامش به تباهی شده هی
اللهم عجل لولیک الفرج
‍ #ویروس_کرونا یک پدیده ای بود تا خداوند قیامت را، که مردم فراموشش کردند، یاد آوری کند، عاقبت ما را در #قیامت به تصویر کشیده است. در سوره عبس می فرماید: یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ ﺭﻭﺯی ﻛﻪ ﺁﺩﻣﻰ ﻓﺮﺍﺭﻣﻰﻛﻨﺪ،ﺍﺯ ﺑﺮﺍﺩﺭﺵ….(٣٤) وَأُمِّهِ وَأَبِیهِ،ﻭﺍﺯﻣﺎﺩﺭﻭﺪﺭﺵ….(٣٥)وَصَاحِبَتِهِ وَبَنِیهِ،ﻭ ﺍﺯﻫﻤﺴﺮﻭﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻧﺶ(٣٦) 〽️الآن رفتار مردم شبیه روز قیامت، یعنی آینده است که در انتظار، آنهاست، 〽
 
بخند سردار! تو از جنس آسمان بودی.
بخند که به  آغوش آسمان رفتی.
در قهقهه مستانه و در شادی وصولت، جاماندگان قافله عشق را هم دریاب. انّا انشاءالله بکم لاحقون.
همه این بازی ها و آشوب های منطقه فقط برای همین یک لحظه بود. لحظه ای که تو دیگر نباشی، غافلگیرت کنند و ظلمت شب به خیال خام خفاش ها، عالمیگر شود.
ان الله اشتری من المومنین انفسهم؛ همان خدایی که خریدار جان های عاشق پیشه ای مثل توست وعده داد: ان الباطل کان زهوقا.
خون تو هدر نمی رود سردار آنگونه ک
در دوران حکومت امام علی (علیه السلام)، به آن حضرت خبر رسید که «ابن هرمه» مامور حکومتی ناظر بر بازار اهواز، مرتکب خیانتی شده است. امام (علیه السلام) پس از اطلاع، به فرماندار خود در اهواز چنین نوشت:
هنگامی که نامهٔ مرا خواندی، ابن هرمه را از نظارت بازار برکنار دار و او را به مردم معرفی کن و به زندانش بیفکن و آبرویش را بریز و به همه بخش‌های تابع اهواز بنویس که من (علی) چنین عقوبتی برای او معین کرده‌ام. مبادا در مجازات او غفلت یا کوتاهی کنی، که نزد
ای که جز خانه تو خلوت ما نیست که نیستهر چه گشتیم دراین میکده جا نیست که نیستمن که جز نام تو نامی نشنیدم بی شکجز صدای تو در این دهر صدا نیست که نیستکاسه ای اشک و دو جرعه نفسی با یادتشهر ما را به جزاین آب و هوا نیست که نیستصبح در شهرتو یک مشت گدا آمد و شبهرچه گشتیم ندیدیم، گدا نیست که نیستبسکه اخبار غدیرت همه جا پیچیده استخبری جز خبرت هیچ کجا نیست که نیستبر جهاز شتران حرف پیمبر این بوددست بالاتراز این دست خدا نیست که نیستآنکه محمود صدا کرده صدا ب
 
 دین زنده ز خونت شده یا حسین(ع)
                                                   تا وقت ظهوری مهیّا حسین(ع)
 خون بار شده عالم  معنی  هماره
                                                  هر سجده به تربت شده ذرّه دوباره
هر ذرّهی تو تار به عالم حسین(ع)
                                                 هم پود وجودی و تویی نور به عین
 ای پود دلم مشق به تارم همه سان
                                                 هم تار دلم عشق به پودم  برسان
 مهلت که تمامش به تباهی شده ه
امروز کتاب روشنی و خاموشی فردی را می خواندم به نام سید مصطفی حسینی افغانی بود البته بهتر است او را فرزند ایران صدا بزنیم فرزند ایران٬ چون خیلی شبیه ایرانی‌ها بوده؛ شاید هم فرزند اسلام چون برای دفاع از حریم اسلام رفت
 این فرزند اسلام ۲۰ بهار بیشتر ندیده بود که در اردیبهشت ۱۳۹۴ پرکشید و من
 تمام مدتی که کتاب را ورق میزدم انگار او را در کنار خودم احساس می کردم نجابت خاصی داشت حتی در خیالم هم اول در زد؛
رفتارش برایم خیلی عجیب بود در عین حال که تب
کتاب الیالحبیب حبیب بن مظاهر محرم علی اصغر علوی بسیج دانشجویی
کتاب الی الحبیب : نکند یک وقت از امامت جا بمانی…سرمشقی برای همراهی، برای رسیدن
کتاب الی الحبیب : علی اصغر علوی، بسیج دانشجویی
معرفی:
حبیب دیر آمد؛ اما آمد. بعضی ها دیر می آیند اما می آیند امامت را چشم انتظار نگذار خودت را به امامت برسان مهم این است که نه از امامت جلو بزن و نه دیر بیا و از امامت عقب بمانی…..
 
دانلود
خلاصه:
سیداصغرعلوی, در الی الحبیب, حبیب‌بن مظاهر را از هشت زاویه برر
هر بار که دلشکسته را می‌بینم با مشکلاتی که در مسیر عشق تو پیش می‌آید گریه می‌کنم.  گریه ام می‌گیرد؛ مخصوصا اگر تنها باشم. البته در دلم تو را تحسین می‌کنم که -نمی‌دانم با کدام خصلتت- نفس را عاشق خودت کردی و  حتی نمی‌دانم اول کدامتان دلباخته‌ی دیگری شد. 
 
در طول همه‌ی این مشکلات وقتی مادر باشخصیت و مهربانی را در کنارت می‌دیدم دلم آرام می‌شد. همینطور مشورت و بزرگتری کردن‌های استاد رضوی دوست داشتنی امیدوارم می‌کرد که بالاخره راه حلی برا
وقتی که امام علی(ع) خبر شد که مسئول بازار اهواز، به اموال خیانت کرده، مجازات سنگینی برایش در نظر گرفت.

 

دعائم الإسلام:

عَن عَلِی(ع) أنَّهُ استَدرَک عَلَی ابنِ
هَرمَةَ خِیانَةً وکانَ عَلی سوقِ الأَهوازِ، فَکتَبَ إلی رِفاعَةَ: إِذا
قَرَأتَ کتابی فَنَحِّ ابنَ هَرمَةَ عَنِ السُّوقِ وأَوقِفهُ لِلنّاسِ
وَاسجُنهُ ونادِ عَلَیهِ، وَاکتُب إلی أهلِ عَمَلِک تُعلِمهُم رَأیی فیهِ،
ولا تَأخُذک فیهِ غَفلَةٌ ولا تَفریطٌ فَتَهلِک عِندَ اللّهِ، وأ
فرق انسان و حیوان در این است که حیوانات مخصوصا (گوسفندها )از هم تبعیت می کنند
مثلا وقتی یک گوسفند از جوی آبی پرید بقیه هم می پرند نگاه نمی کنند کجا پرید فقط دنبالش می روند. یا اگر گوسفندی ترسید و رم کرد تمام گله از او تبعیت می کنند
بعضی انسانها مثل گوسفند هستند . جوگیر  می شوند و شرائط محیط در آنها تاثیر می گذاره.
 
حضرت علی ( علیه السلام) می فرمایند:«من لم یعرف الخیر من الشر فهو بمنزلهًْ البهیمه»
هر کس خیر و شر خود را نشناسد، همانند چارپایان است.
دانلود مداحی سلام ای غرق نور سلام از راه دور میثم مطیعی
مداحی به تو از دور سلام با نوای میثم مطیعی برای پیاده روی اربعین
متن نوحه
سرخی هر غروب، میرم پشت بام
بغضم میشکنه، اسم توئه، روی لبام
ای باد صبا برسون به حسین، سلام منو
سلام بر حسین
ای قاصد دل برسون به حسین، پیام منو
سلام بر حسین
سلام ای غرق نور، سلام از راه دور
سلام آقای پر درد صبور
سلام ای کربلا، سلام ای نینوا
سلام ای خامس آل عبا
ای گل وفا حسین
معدن سخا حسین
می کُـشی مرا حسین
 
سرخی هر غروب
شهید منصور مهدی
فرزند: محمود
ولادت: ۱۳۴۹
شهادت: ۲۷ دی ۱۳۶۵
محل شهادت: شلمچه (عملیات کربلای ۵)
 
 
 
وصیت نامه:
بسم الله الرحمن الرحیم 
آخرین نامه شهید منصور مهدی که در شب عملیات کربلای 5 (که در این عملیات بشهادت رسیدند) نوشته اند.
الهی دنیا همه فانی است .
 الهی ان طردتنی عن بابک فمن
خدایا اگر مرا از درگاهت برانی ،  چگونه از اینکه در آخرت مورد حسن نظر تو قرار گیرم ، مایوس شوم .
لحظات ، لحظات آخر است و زمان پیوستن به دوست نزدیک است. وجد و نشاط خاصی بین
نجوای حضرت آدم(ع) با امام زمان(عج):
ای آب گلم  در پی نورت
                                             خواهش ز وجودم به ظهورت
من میوه ی کالی به حضورت
                                             در طعنه ی ناهی به عبورت
افتاده منم در ره روحت
                                             سیرت به تو هم با تو به صورت
ای آب گلم نغمه ی هستی
                                             خواهش ز دلم قلب صبورت
در این شب هجران شهادت
                
خبری اگر شنیدی ز جمال و حسن یارمسر مست گفته باشد من از این خبر ندارم شب و روز می بکوشم که برهنه را بپوشمنه چنان دکان فروشم که دکان نو برآرمعلمی به دست مستی دو هزار مست با ویبه میان شهر گردان که خمار شهریارمبه چه میخ بندم آن را که فقاع از او گشایدچه شکار گیرم آن جا که شکار آن شکارمدهلی بدین عظیمی به گلیم درنگنجدفر و نور مه بگوید که من اندر این غبارمبه سر مناره اشتر رود و فغان برآردکه نهان شدم من این جا مکنید آشکارمشتر است مرد عاشق سر آن مناره عشق
تقویم شیعه
آخر صفر
شهادت امام رضا علیه السلام
حضرت ثامن الحجج مولانا علی بن موسی الرضا علیه السلام در سال ۲۰۳ هجری قمری بنا بر منابع: «کافی، جلد ۲، صفحه ۵۲۸؛ فیض العلام، صفحه ۲۰۰؛ بحار الانوار، جلد ۴۹، صفحه ۲۹۲؛ مستدرک سفینة البحار، جلد ۶، صفحه ۲۹۵؛ منتخب التواریخ، صفحه ۵۷۸» دو سال پس از شهادت حضرت معصومه سلام الله علیها به شهادت رسیدند. سن مبارک حضرت ۴۹ یا ۵۵ سال بوده است. بنا بر نقلی در ۲۷ صفر حضرت امام رضا علیه السلام به شهادت رسیده‌اند و
 
هر ذرّهی تو تار به عالم حسین(ع)
                                                                          هم پود وجودی و تویی نور به عین
 ای پود دلم مشق به تارم همه سان
                                                                          هم تار دلم عشق به پودم  برسان
 
 مهلت که تمامش به تباهی شده هین                                               هین(خوار و ضعیف)
                                                                           دل را بکشان در ره عشقت شه دین 
د
 
 
 
مژده که میلاد منجى بشر آمد
فُلک هدى را دلیل و راهبر آمد
 
مژده که آمد خدیو عالم امکان  
حجّت برحق امام منتظر آمد
 
مژده که خورشید تابناک ولایت
بر فلک عدل و داد، جلوه‏ گر آمد
 
نیمه شعبان رسید و منتظران را 
شام غم افزاى انتظار سر آمد
 
مایه‏ ى اعزاز رهروان شریعت
مُحیى احکام و فخر بوالبشر آمد
 
نخل ولایت بر این شکوفه‏ى عصمت 
بار دگر سرفراز و بارور آمد
 
دیده‏ ى نرجس بر آن جمال دل آرا
گویى بر قرص مه نظاره‏گر آمد
 
حجّت ثانى عشر، سلاله طه 
مظ


ساقیا جام جهانبینی ایمان تو خوش
شمع تابان تو خوش، جمع جوانان تو خوش
سوی میخانه‌ی خرداد تو باز آمده ایم
نظری کن که شود حال حریفان تو خوش
به شب ساغر ما بادهء روشن برسان
تا بنوشیم به شکرانهء احسان تو خوش
و ببینیم درین آینه، فردا شده اند
مردمان تو خوش و میهن ایران تو خوش
باغ غارت شدهء بهمن خونین تو سبز
خاوران از گل پیروزی خوبان تو خوش
سرزمین تو پر از شادی آزادی و قسط
طالقان تو خوش و مشهد و تهران تو خوش
هیرمند و خزر و ارژن و کارون و سهند
زنده رود و


ساقیا جام جهانبینی ایمان تو خوش
شمع تابان تو خوش، جمع جوانان تو خوش
سوی میخانه‌ی خرداد تو باز آمده ایم
نظری کن که شود حال حریفان تو خوش
به شب ساغر ما بادهء روشن برسان
تا بنوشیم به شکرانهء احسان تو خوش
و ببینیم درین آینه، فردا شده اند
مردمان تو خوش و میهن ایران تو خوش
باغ غارت شدهء بهمن خونین تو سبز
خاوران از گل پیروزی خوبان تو خوش
سرزمین تو پر از شادی آزادی و قسط
طالقان تو خوش و مشهد و تهران تو خوش
هیرمند و خزر و ارژن و کارون و سهند
زنده رود و
هر آنچه غیر غمت را کنار باید زد
شبانه روز دم از زلف یار باید زد
هر آنچه هست به راه تو خرج باید کرد
تمام نیروی خود را به کار باید زد
تنی که خرج نشد را به گور باید برد
سری که خرج نشد را به دار باید زد
برای آنکه به ما غمزه ای نشان بدهی
در سرای تو را چند بار باید زد؟
بنا نبود که عاشقی کنی محل ندهی
ز کم محلی معشوق زار باید زد
جبین شکستن ما التیام زخم دل است
که سر به خاک تو بی اختیار باید زد
برای مثل تویی آبشار باید شد
ز گریه طعنه به ابر بهار باید زد
ببند حل
همیشه در اوج ناراحتی تنها و تنها امید به بهتر شدن اوضاع آدمی را به ادامه زندگی وا می‌دارد...حالیا "امید" به نظر نگارنده، یکی از راه‌های مقابله با توقف و ایستایی نیست بلکه تنها راه آن است.حال امیدوار بودن به چه؟بی شک نظر نگارنده اُمید به معنای خوش خیالی و انرژی مثبت و مهندسی ذهن زیبا نیست؛ بلکه مقصوداعتماد و اطمینان به سرمایه است.چه سرمایه‌ای؟انسان آینده‌نگر اگر چه در "حال" به سر می‌برد، اما از آینده غفلت نمی‌کند و در همین راستاکارهایی انج
تعطیلی در پیش است و ما می رویم به دهات!
دهات خودمان و دهات شوهرمان و دهات امام رضا
و از الان که یک فقره نیت خالی توی دست و بالمان است که قرار است با آن برویم خودمان را ببندیم به حرم ..درست از همین الان ...خودمان را محق می دانیم که شروع کنیم به طلبیدن حوائج:
0- عذاب وجدان من را تمام کن یا امام رضا..بار سنگینی را که پنج ماه است به گرده می کشم آب کن....سپردم به خودت که خانم سلیمی را سر و سامان بدهی
1- الاهی ما را ما وبرادران و خواهرانمان را پله های ترقی هم قر
ساعت 4:50 دقیقه صبح ! 
عام الکرونا ! 
8 روز است که سر کار نمیرویم ! 
بعد از سه سال کار بدون تعطیلی به برکت کرونا زمان بسیار خوبی رو با خانواده میگذرونم و دخترم مخصوصا خیلی بهش خوش میگذره .
همیشه باید از چیزایی که به چشم تهدید دیده میشه بیشترین بهره رو برد ، انرژی رو جمع کردم که با تغییرات مفید در کسب و کار و زندگی پس از کرونا بهترین عملکرد رو داشته باشم .
مثال بزرگش ، تحریم میشیم بهترین موشک و اژدر و رادار و ... رو میسازیم .
تحریم میشیم آشغال ترین خودر
ابن عربی در مقدمه کتاب «فصوص الحکم» مدعی است ، خدا این کتاب را در مکاشفه ای توسط پیامبر (ص) بر او وحی کرده که ترجمه آن بدین شرح است : 
«من رسول الله (ص) را در مبشره ای دیدم و این واقعه در دهه آخر از محرم سال 627 در شهر دمشق بود. در دست رسول الله (ص) کتابی بود ؛ به من فرمود : این کتاب «فصوص الحکم» است ، آن را بگیر و به مردم برسان تا از آن نفع برند. گفتم : شنیدم و از خدا و رسول خدا و اولی الامر اطاعت می کنم همانطور که مامور شده ایم. پس مقصود و آرزوی رسول الله
 
 
 
مصاحبت گون و قاصدک روزی  قاصدک همچنان بر مرکب باد می تاخت  . و ازادی را بر اوج قدرت نظاره می کرد . بوته ی گون که در زیر خاک با غل و زنجیر بسته شده بود به قاصدک  می گوید . سلام  ای قاصدک که از صد دنیا ازادی .  خوشا به حالت . منو می بینی در چه وضعی افتاده ام . پیغامی  برایت دارم . ولی در پیغامم راز دار باشی  نکند دران پیمان بشکنی و سو استفاده کنی تو را که از هر دنیایی شاد و خندانی گاهی خبری هم از من بدبخت بگیر  . نگاهی به من بینداز سالهاست در این
مثل اون موقع که کنکور داشتم و هر کاری که دوست داشتم انجام بدم موکول می‌شد به بعد از کنکور، الان هم یه خروار کارهای عقب مونده، برنامه‌های تفریحی و ایده‌های جذاب، کتاب‌های نخونده و فیلم‌های ندیده دارم که قراره بعد از دفاع انجامشون بدم. نه که فکر کنید الان دارم خودمو می‌کشم و شب و روز کار می‌کنم؛ نه! اما ذهن آروم و خیال راحتی می‌خوام که الان ندارم. اگه خدا بخواد طی یکی دو هفته‌ی آینده دفاع می‌کنم و خلاص. برای پذیرایی دفاع و هدیه‌ی اساتید(!)
228
 
«اَنَس» وقت ملاقات تنظیم می‌کرد؛ اتاق حضرت هم که خیلی وسیع نبود، وقتی این «طیر مشوی» از ملکوت رسید، اَنَس هم که دربان است و فاصله کم است، شنید که وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) عرض کرد خدایا! اَحبِّ خلق را برسان که در این «طیر مشوی» شرکت کند.
اَنَس این را شنید، طولی نکشید که وجود مبارک حضرت امیر رسید؛ حضرت امیر هم وقت قبلی نگرفته بود، می‌خواست بیاید، اَنس موافقت نکرد، حضرت مقداری صبر کرد و دوری زد و دوباره آمد، باز اَنس م
معرفی کتاب 

 دقیقا از چه چیز مرگ می ترسید؟ – اروین د. یالوم
از بیشتر مراجعه کنندگانم می پرسم: «دقیقا از چه چیز مرگ می ترسید؟»
پاسخ های مختلفی که به این پرسش می دهند، غالبا به درمان سرعت می بخشد. وقتی که از جولیا (یکی از مراجعین) پرسیدم: «چرا مرگ اینقدر ترسناک است؟ چه چیز خاصی در مرگ هست که تو را می ترساند؟» فورا پاسخ داد:
«همه کارهایی که انجام نداده ام.» پاسخ جولیا به جانمایه ای اشاره می کند که برای همه آنهایی که به مرگ می اندیشند یا با آن روبرو
من چارلی چاپلین هستم وقتی بچه بودی شبهای درازی بر بالینت قصه ها گفتم خواب که به چشمانم می امد . تعنه اش می زدم و می گفتم .اش ... برو  در رویای دختر خفته ام رویا می دیدم . دختری را می دیدم پری فرشته ای می دیدم که بر اسمان می رقصید و تماشاگرانی را می دیدم که می گفتند این دختر, دختر همان دلقک پیر است . بله امروز نوبت توست و تو در جامه ی حریر شاهزادگان می رقصی این رقصها با صدای کف زدن تماشاگران گاه ترا به اسمانها خواهد برد . برو انجا هم برو !اما گاهی نیز به
جودی عزیز، سلام...
گمانم اولین باری نیست که برایت نامه می نویسم، اما از آخرین بار چند سالی میگذرد.
نمی دانم نامه ام را که بخوانی مرا یادت می آید یا نه؟ چندوقت پیش دیدم داستان جدیدی درباره ی ریشه ات در خاندان سلطنتی بیرون داده ای. جودی، من آن کتاب را برداشتم، در آغوشم فشردم، و بعد از ورق زدن و نگاه کردن به چهره ات و موهای مریخی ات، دوباره سرجایش گذاشتم.
بله جودی عزیز. آن را گذاشتم همانجا بماند تا بچه های جدید بیایند و لذت زیستن با تو را تجربه کنند.
همیشه در اوج ناراحتی تنها و تنها، امید به بهتر شدن اوضاع آدمی را به ادامه زندگی وا می‌دارد...حالیا "امید" به نظر نگارنده، یکی از راه‌های مقابله با توقف و ایستایی نیست بلکه تنها راه آن است.حال امیدوار بودن به چه؟بی شک از نظر نگارنده اُمید به معنای خوش خیالی و انرژی مثبت و مهندسی ذهن زیبا نیست؛ بلکه مقصوداعتماد و اطمینان به سرمایه است.چه سرمایه‌ای؟انسان آینده‌نگر اگر چه در "حال" به سر می‌برد، اما از آینده غفلت نمی‌کند و در همین راستاکارهایی
بسم الله

ای شنواترین شنوندگان!
 
ای بیناترین بینندگان !
 
ای داورترین دادرسان!
 
درود خود را بر محمد وتبار او برسان وبا احسان ولطف خود بر من طول عمر ووسعت
روزی عطا فرما !
 
و وجود ما را از عوامل تقویت دین وآئین خود قرار بده ! امام حسن عسگری علیه السلام
 
ادامه مطلب
" آقا جّان ! تو رو به فاطمه ی زهرا قسمت می دیم ، آقا جّان ! ظهور آقامون امام زمان برسان
آقاجّان ! تو رو به فاطمه ی زهرا قسمت می دیم آقا جّان ! همه ی مریضای اسلامو شفا بده 
آقا جّان ... " .
این ها دعاهاییه که معمولا هر روز صبح وقتی میرم حرم یک نفر دمِ بست نوّاب فریاد می زنه ! هر کس رد مشه پوس خندی می زنه و رد میشه . انگار که همه فکر می کنن که یارو دیوونه است . شاید من هم اولش همین فکر رو می کردم . اما فک نمی کردم یک روز با نواش بغض کنم و اشک بریزم . 
+ هر که را مج
بنشان به نرم گامی
به کجا چنین شتابان ؟
به سر آید آبسر نیز
ز سراب این بیابان
 
به رُخَت نشسته گردی
مگرت خیال باشد
که بَری خیال خود را
به سراغ ماه تابان
 
نه تنی به سیم داری
نه دگر خمار نرگس
ز چه رو در آیی امروز
به جمال دلفریبان ؟
 
به هزار تار مویت
ز یکی نوا کجا خاست ؟
که نوازشی کند باز
دل زخم عندلیبان
 
همه تشنگان جانت
به عطش سپرده جانی
که اثر نمانده شاید
ز نشان آن رقیبان
 
بگذار سر گرانی
که فنا شد آن زمانی
که کِشَند آه حسرت
ز نگاهت این
سامی مسعودی از فرماندهان حشدالشعبی به بیان بخشی از خاطرات خود در ارتباط با شهید سردار سلیمانی پرداخت: ... سپس حاج‌قاسم گفت: ابومحمد من فردا ناهار را در منزل شما میهمان هستم سلام مرا به ام‌محمد برسان و به او بگو از غذای خودتان برای ما هم غذایی آماده کند...تا اینکه وقت آمدن حاج قاسم فرا رسید، اما حاجی نیامد. روز بعد یک جلسه داشتیم نگاهم به حاج قاسم افتاد که با دست به سرش زد طوری که نشان دهنده تاسف و غذرخواهی بود سپس به همه سلام کرد تا اینکه به من ر
بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ ( 1 )به نام خداوند بخشنده‌ی مهربان می آغازم(پیش از هر کاری، چند لحظه توقف و تمرکز - مکث - نمایید تا مطمئن شوید کاری که می خواهید بکنید با نام خدا و این احساس آغاز می شود که در آغوش خدا و تحت حفاظ نوازش «ایشان» هستید - اکنون فقط کار درست را بر خواهید گزید - اندوه زُدایی - ... و آن را درست انجام خواهید داد - شادی زایی - ... و راستی را پیشه خواهید کرد - تولید مهر و عشق، که نشانش گسترش لبخند است -)
ٱلْحَمْدُ لِلَّهِ رَب
سلام "ری را"ی عزیز.
الان که این نامه را برایت مینویسم در آغوش امن خدا هستی.
راستش را بخواهی خواستم با تو،صحبت کنم.در این همهمه ی افکار کسی نیست به حرفایم گوش دهد و از آنجایی که تو افکاری برای همهمه نداری حرف هایم را با دقت بیشتری گوش میدهی.
راستش را بخواهی اینجا هوا خوب نیست.آتش بود که به پا شد در این چند مدت،حسابی
هوا پر از دود شده.هیچ چیز را نمیشود درست دید.
خفقان دارد،نمیشود نفس کشید.بغض های زیادی فرو خورده میشود که برای قلب ضرر دارد.
قلب های ز
مارگاریتای عزیزم سلام!
امیدوارم که اوضاع و احوالت خوبِ خوب باشد!
باید بگویم که من هم تا قسمتی خوب هستم،یعنی سعی میکنم که خوب باشم!
همانطور که درنامه ی قبلی از من خواسته بودی،حوالی عصر به حیاط میروم و غروب دل انگیز افتاب  را تماشا میکنم!
اما نه به طور کامل!
چون من وسط یک شهر بزرگ و پراز دود و دم زندگی میکنم!
و دور تا دور حیاط مستطیلی شکل خانه مان را برج هایی احاطه کرده اند که نمیگذارند خورشید تمام زیبایی اش را به رخ بکشد!
و هربار برای این موضوع اف

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها